در جواب گفته هاي آقاي رفيعي در برنامه سمت خدا مبحث امامت

قرآن هدایتگر است

وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

در جواب گفته هاي آقاي رفيعي در برنامه سمت خدا مبحث امامت

قرآن هدایتگر است
قرآن هدایتگر است وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

در جواب گفته هاي آقاي رفيعي در برنامه سمت خدا مبحث امامت

 
 
 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

در جواب گفته هاي آقاي رفيعي در برنامه سمت خدا مبحث امامت

 

يکي از کاربران وبلاگ به اينجانب يکي از برنامه هاي سمت خدا را که اخيرا از شبکه سه سيما پخش شد، توصيه کردند تا ببينم، گفتند؛ تمام بحث هاي ما در اين برنامه توسط آقاي رفيعي جواب داده شده است.

من نيز برنامه را مشاهده کردم، ولي واقعا چيز خاصي در گفته هاي آقاي رفيعي نشنيدم، و اين جوابيه را هم فقط به احترام کاربر مي نويسم.

 

اين ويديو را در اينجا و از طريق کانال يوتوب "قرآن هدايتگر است" مشاهده فرماييد.

 

 

 

 

 

برنامه سمت خدا همانطور که از حرف هاي آقاي رفيعي پيداست، برنامه ايست که کمتر به بحث هاي اصلي و اعتقادي پرداخته مي شود، بحث هاي مثل امامت، توحيد و... در اين برنامه و ديگر برنامه هاي مذهبي در سيما بيشتر به بحث هاي اخلاقي و مدح ائمه اختصاص دارد

ايشان از همان ابتدا با طرح اين که بحث هاي اعتقادي مثل امامت، براي مردم خسته کننده است، سعي دارند درواقع همين را هم القا کنند که حتي اگر حقيقتا اين بحث ها براي آنها خسته کننده نباشد با اين حرف شان، آن را پيچيده و غير قابل فهم! نشان مي دهند و به همين دليل براي مردم خسته کننده هستند!.

ايشان از همان ابتدا بحث هاي اعتقادي را مي خواهد طوري تبيين کند که براي مردم سنگين است و در فهم مردم نيست، براي همين مردم از طرح اين بحث ها خسته مي شوند، همانطور که در ادامه و چندين بار اين گفته اش را تکرار مي کند.

ايشان بيشتر دوست دارند که مردم را سوق بدهند به اخلاقيات، آيا واقعا وقتي کسي از اساس عقيده اش اشتباه باشد، بحث از جزييات معنا پيدا مي کند؟ مثلا مسيحيان عيسي را پسر خدا و خود خدا مي دانند و مريم را نيز شفيع مي گيرند، اگر مسيحي ها که از اساس راهشان اشتباه هست، درست است که به بحث هاي جزيي بپردازند؟

پس آقاي رفيعي محترم، بحث هاي اعتقادي اساس هست و ديگر سعي نکنيد که اينطور القا کنيد، اين بحث ها در فهم مردم نيست و براي مردم خسته کننده است، بازخورد هايي هم که دريافت کرده ايد بماند براي خودتان، چون آدم مبلغ نبايد به ميل مردم حرف بزند و هر حرفي را که مردم دوست داشتند بزند، بر عکس بايد آن چيزي را که حق است ذکر کند، چون وظيفه مبلغ فقط همين است.

اگر اينطور باشد که شما ميگويي هر مشرکي در قيامت مي تواند همين را بهانه کند و قطعا به بهشت برود!!! مي تواند به خدا بگويد امامتي که تو از آن بحث کردي، در فهم من نبود!

در ايران شاهد فيلتر شديد در همه حوزه ها هستيم، و آقاي رفيعي نيز همين را فرمود و از شبکه مجازي و کتاب و... بعنوان دشمن ياد کرد، اين در حالي است که خدا و رسول دشمنان شان را به تحدي مي کشانند، آنها را شکنجه نمي دهند، نمي کشند، بلکه با آنها به بحث مي نشينند و هرگز مورد اذيت قرار نمي دهند بلکه از جان و مال و ناموس شان هم دقاع مي کنند!

خب براستي اگر مذهب شما همين دين الهي است، چرا مخالفانتان را زنداني، شکنجه، اعدام و سرکوب مي کنيد؟

در صدر اسلام، دشمنان تا توانستند شبهه افکني کردند، آيه جعل کردند و هر کار کثيف ديگري، و خدا دستور به کشتن آنها، بخاطر اين اعمالشان را هرگز نداد، چرا؟ چون حرف خدا حق است و خدا از حرف خود يقين دارد که روشن است و با اين شبهات هرگز باطل نمي شود

پس وقتي عکس العمل خدا در مورد مخالفانش اين است، آيا واقعا مذهب حق شما نيز اين گونه است؟ طبق شريعت الله است؟

کار به جايي رسيد؛ حتي يهوديان در مورد آفرينش خدا گفتند که خدا بعد از آفريدن همه چيز، خسته شد و روز جمعه را براي رفع خستگي روز تعطيلي و استراحت قرار داد

آيا خدا بخاطر اين گفته آنها دستور شکنجه شان را داد؟ زنداني شان کرد؟ خير خدا اينطور جواب داد

ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روزآفريديم، و هيچ گونه رنج و سختي به ما نرسيد (50:38)

آقاي رفيعي اين را هم مورد توجه داشته باشند، که وقتي مباني اصلي و اعتقادي شما قابل رد هست، و به هيچ وجه با قرآن قابل اثبات نيست، پس قاعدتا درست نيست

ايشان قبل از اين که امامت را اثبات کند، از خاطرات آقاي بهجت صحبت به ميان مي آورد که ايشان گفته اند هر کس بحث اعتقادي کند، من بهشت اش را تضمين مي کنم

اين خاطره من را ياد خاطره اي ديگر انداخت که يهوديان هم به گمان خودشان حق را مي گفتند و بزرگان ديني شان، بهشت را به مردم مي فروختند، بله دقيقا يعني آنها متضمن بهشتي بودن اشخاص مي شدند

آقاي رفيعي، در جواب آقاي بهجت بايد گفت؛ هنوز که قيامت نشده و هيچ کس نتيجه اعمالش را نمي داند، آن وقت چطور ايشان تضمين بهشتي بودن مي دهند؟

حتي رسول الله هم نمي دانست که عاقبت افراد که هيچ، حتي نمي دانست عاقبت خودش چه خواهد شد، روشن است چون هنوز قيامت و دادگاه عدل الهي برپا نشده است. رسول اينطور مي گفت:

بگو: «من پيامبر نوظهوري نيستم؛ و نمي‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحي مي‌شود پيروي مي‌کنم، و جز بيم‌دهنده آشکاري نيستم!»(46:9)

وقتي مي گوييم اصول دين، ديگر بحث روايت نيست، بلکه بحث خود قرآن است، در اثبات اصول دين اگر واقعا درست باشند، قرآن کفايت مي کند

ولي شما بحث امامت را آياتي براي آن مي آوريد، و براي آنکه منظور خود را برسانيد متوسل به روايات مي شويد، اين يعني، آن آيه به روشني چيزي که شما از آن برداشت کردي را نمي گويد و متشابه هست، به رواياتي متوسل مي شويد. رواياتي، که خدا قول حفاظت از آنها را نداده است، خدا قول حفاظت از قرآن را داده است ولي در مورد روايات اين صدق نمي کند. خدا نفرموده هر چي از روايات به شما رسيد درست است چون من حافظ روايات هستم. ولي خدا قول حفاظت از قرآن را داده است

ما قرآن را نازل کرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم!(15:9)

کار درستي نيست که اصول دين را با روايات به اثبات برسانيد، در اين برنامه شما تمام ادله تان رواياتي بود که فقط براي خود شما حجت است. و آياتي که مي آورديد از بس منظور شما را نمي رساند که براي پيشبرد منظورتان و تحميل منظورتان به آيه قرآن، دست به دامان روايات شديد!

درثاني، بحث توحيد، نبوت، معاد در قرآن مشخص و روشن است يعني اگر به آنها اعتقاد داشته باشي جزاي تو فلان هست و اگر اعتقاد نداشته باشي جزاي تو فلان است، اگر واقعا امامت از اصول دين است پس بايد حداقل يک نصف آيه بياوريد فرموده باشد "کسي که به امامت منصوص از جانب الله اعتقاد نداشته باشد جزايش جهنم است و کسي که معتقد باشد جزايش بهشت است" آيا يک نصف آيه هست؟

من براي شما آيه مياورم که همه اصول دين ام را ذکر کرده است، شما هم به اين روشني آيه بياوريد

پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ايمان آورده‌اند؛ (و مي‌گويند:) ما در ميان هيچ يک از پيامبران او، فرق نمي‌گذاريم. و (مؤمنان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت کرديم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داريم)؛ و بازگشت (ما) به سوي توست.»(2:285)

اگر واقعا امامت از اصول دين است پس بايد جزاي آن مشخص باشد، در غير اين صورت ديگر هيچ کس کافر نيست! اين را براي اين مي گويم که شما اعتقاد داريد امامت به اين خاطر که از اصول دين است، هر کس به آن اعتقاد نداشته باشد کافر است. چون اصول دين به چيز هايي اطلاق مي شود که عدم اعتقاد به آنها موجب جهنمي شدن شخص مي شود.

هر کسي در قيامت مي تواند به اين کار خدا ايراد بگيرد و بگويد: تو در کتاب ات هرگز نگفتي که اگر من امامت را قبول نکنم مرا عذاب خواهي داد، پس تو نمي تواني براي کاري که نگفته اي من را عذاب بدهي! تو اي الله حتي در مورد امامت يک آيه هم نياورده اي، حرف زدن از جزاي امامت که جاي خود دارد!!!

آقاي رفيعي نقل قولي آورد از ابوالحسن اشعري که گفته است؛ از مهم ترين موارد مورد بحث اختلافي در اسلام، امامت هست، و ايشان در ادامه نفرمود که همين اشعري که اهل سنت است، به عنوان مخالف امامت مورد ادعاي شيعه اين حرف را گفته است

هميشه از اين شيطنت ها مي کنند و نظرات اهل سنت را نصفه مياورند و قيچي مي کنند، تا بلکه اين را القا کنند که اهل سنت با ما اختلاف ندارند، خب اگر اختلاف ندارند و اختلاف جزيي است، چرا به آنها مي گويند اهل سنت؟ چرا مثل شما به آنها نمي گويند شيعه؟

بعد براي پيشبرد همين هدف خود، روايتي را از مسند احمد از کتب ششگانه اهل سنت آورد که نقل شده است "هر کس بدون امام بميرد، مرگ جاهلي کرده است"

و ديگر نمي گويند، اين روايت در کتب اهل سنت هرگز منظور از امام، امامت مورد ادعاي شيعه نيست!

ولي اين را نمي گويد تا چند نفر ساده لوح را فريب دهد که بله، اهل سنت امامت را قبول دارند و در کتاب هايشان هم هست، پس اينهايي که امامت شيعه را قبول ندارند همان وهابي ها هستند!!!.

اين فريب است، اهل سنت امامت منصوص از جانب الله را هرگز قبول نداشته است، چيزي که اهل سنت از امامت قبول دارد با چيزي که شيعه از آن معني مي کند، زمين تا آسمان تفاوت دارد و آخوند هاي شيعي نظرات اهل سنت را هميشه يا نمي گويند يا اگر بگويند اشاره اي کمرنگ به آن مي کنند و قضيه را طوري نشان مي دهند که اهل سنت در تاييد شيعه اين را گفته است، هر اهل سنتي وقتي اسمي از امامت آورد، منظور امامت طبق نظر و تعريف خودش است که نظر مقابل شيعه در همين مورد است!

ايشان در ادامه روايتي از کتاب اصول کافي! آوردند و گفتند که طبق گفته امام صادق منظور از حديث بالا اين است؛ شخصي که امام زمانش را نشناسد کافر از دنيا نرفته بلکه گمراه از دنيا رفته است!

آقاي رفيعي، اين حرف شما در اصل قضيه هيچ تغييري ايجاد نکرد و بلکه بدتر و درواقع صريح تر شد!!!، چون هم کافران و هم گمراهان يک جا هستند، ايشان به اين خاطر کلمه گمراه را جايگزين کافر مي کند، تا از بار بسيار منفي کلمه کافر برداشت آنچناني که مد نظر آنها هست، نشود!!! آقاي رفيعي، کافران به اين دليل که گمراه هستند در جهنم ميروند!!!، پس کلمه ي گمراه بالاتر و عام تر از کافر هست. طبق اين ايات:

اولا که شيطان قول داده است که انسان را گمراه کند

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ

و آنها را گمراه مي کنم سوره نساء آيه 119

دوما خدا گمراهان را در جهنم قرار مي دهد

آنها با تکبّر و بي‌اعتنايي، مي‌خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براي آنان در دنيا رسوايي است؛ و در قيامت، عذاب سوزان به آنها مي‌چشانيم!(22:9)

(در آن روز،) بهشت براي پرهيزکاران نزديک مي‌شود،(26:90)

و دوزخ براي گمراهان آشکار مي‌گردد،(26:91)

«به خدا سوگند که ما در گمراهي آشکاري بوديم،(26:97)

حالا اگر برداشت شما صحيح است و اين مسئله اين اندازه مهم است، چرا هرگز حتي يک نصف آيه هم در مورد جزاي اعتقاد داشتن و نداشتن به امامت در قرآن نيست، اگر از اصول است؟ اصول دين را از قرآن مي گيرند نه از روايات!!!

امامت در بين ما اهل سنت منصوص از جانب الله نيست، بلکه وقتي ما مي گوييم امامت، منظورمان امامي است که خود ما مردم، انتخاب مي کنيم!

آخوند ها هر وقت به روايتي استناد مي کنند؛ يا مثل اين حرف آقاي رفيعي عمل مي کنند، يعني به نقل از ائمه مي گويند که فلان امام گفته اين حرف را از رسول الله شنيدم، يا هر وقت کلام خود ائمه باشد مي گويند که اين کلام معصوم است

آقايان آخوند! مگر اين روايت ها دست نوشت خود معصومين!!! است؟ هر کسي مي تواند هر چيزي را به هر کسي نسبت دهد. شگرد اين ها هميشه اين است که با گفتن اين حرف ها حرف خود را به کرسي بنشانند، با برانگيختن احساسات و عواطف در مردم!

مجري هم وقتي آقاي رفيعي اين را گفت، چنان تحت تاثير قرار گرفت که خنده اي کرد، بله آخوندها همين را مي خواهند، احساسات را بربياانگيزند و عقل را خاموش کنند.

ايشان قبل از اين که بيايد و امامت را اثبات کند، آنرا اثبات شده فرض کرده است، اينطوري که نمي شود، شما بايد اول اثبات کني، و بعد ورود کني به بقيه موارد جزيي در محدوده بحث امامت

ما چيزي داريم به نام غيب و ديگري بنام علم غيب و ديگري بنام اخبار غيب

اين سه چيز با هم متفاوت هستند، علم غيب و غيب را فقط خدا دارد و فقط خاص خداست، اگر کسي علم غيب داشته باشد، خود غيب را هم دارد، چون بوسيله ي علم غيب است که از غيب آگاه مي شويم

هيچ کس جز خدا، احدي جز خدا، از بدو خلقت، از هميشه، نه غيب مي داند و نه علم غيب دارد. منظور از کليد هاي غيب همان علم غيب است.

بگو: «کساني که در آسمانها و زمين هستند غيب نمي‌دانند جز خدا، و نمي‌دانند کي برانگيخته مي‌شوند!»(27:65)

کليدهاي غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسي آنها را نمي‌داند (6:59)

(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است که به تو وحي مي‌کنيم؛ (3:44)

من هرگز به شما نمي‌گويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نمي‌دانم! (11:31)

بحث معصوميت را پيش کشيدند و فرمودند که ما نمي توانيم سرنوشت مان را به کسي بسپاريم که از او مطمين نباشيم!

آقاي رفيعي! اولا خدا خود بر رسول نگهبان گمارده است و دقيقا به اين خاطر که بداند آيا رسولان بدون کم و کاست پيامي را که از خدا دريافت مي کنند را به خدا مي رسانند يا خير

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى? غَيْبِهِ أَحَدًا

داناي غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نمي‌سازد،(72:26)

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى? مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا

مگر رسولاني که آنان را برگزيده و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار مي‌دهد...(72:27)

لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى? كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا

تا بداند پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصاء کرده است!»(72:28)

قيامت، آن روزي است که خدا قدرت خود را نشان مي دهد و همه را از غيبي که مي دانسته آگاه مي کند. عملي که هيچ کس جز خدا نمي تواند آن را صورت بدهد و قيامت تبلور و نمايش قدرت خداست. هزاران بار در قرآن فرموده رسولان :مثل ما: هستند، مگر ما معصوم هستيم؟! براستي آقاي رفيعي اگر امثال شما با اين گفته الله که خود مراقب رسولان است قانع نمي شويد، پس به کدام سخن بعد از آن قانع هستيد؟ آيا مايليد که خدا شخصا بيايد و بگويد رسولان مثل شما بودند و عصمت نداشتند؟!!! وقتي خدا مي فرمايد نگهباناني دارند و مراقب آنهاست، آيا شما به نگهباني الله شک داري که مي گويي حتما بايد معصوم باشند؟!!! پس شما ضعيف الايمان هستيد!

دوما ما حداقل روزي 17 بار از خدا مي خواهيم که راه ما را از راه گمراهان جدا کند گمراه يعني کسي که (ضال) هست در ضلالت است.

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ

راه کساني که آنان را مشمول نعمت خود ساختي؛ نه کساني که بر آنان غضب کرده‌اي؛ و نه گمراهان.(1:7)

در بالا مشخص شد که جايگاه گمراهان کجاست

خدا به رسولش اينطور مي گويد

وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى?

و تو را گمراه يافت و هدايت کرد،(93:7)

وقتي مي گويد هدايت کرد، دقيقا يعني اينکه قبل از آن بر هدايت نبوده و دقيقا قبل از آن رسول گمراه بوده و راه صحيح را از غلط نمي دانسته، رسول خدا سردرگم بوده است. و لطف خدا شامل حالش شده است که او را هدايت کرده و راه را به او نشان داده و او را برگزيده است.

ايشان ايراد مي گيرند که حاکم شرعي يا همان امامت مورد قبول اهل سنت، ابتدا به انتخاب مردم بود و سپس موروثي شد، اين اشکال به خود شما هم وارد است، شما بدتر از آن مي گوييد. شما مي گوييد که امامت از فلان امام به فلان امام به صورت موروثي ميرسد، مي گوييد از جانب خداست؟ پس چرا حسن بن علي خلافت از جانب خدا را واگذار کرد؟ خيلي حقيرانه است اگر بگوييد شرايط اقتضا مي کرد.

خدا به حسن امامتي داده و او را برگزيده طبق تعريف ناقص شما؛ درست؟ خدا يونس را هم بعنوان فرستاده خودش برگزيد و به او مقام رسالت داد، ولي يونس سر باز زد و خدا به او اينطور مي گويد

فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ

و ماهي عظيمي او را بلعيد، در حالي که مستحقّ سرزنش بود!(37:142)

يونس خلاف دستور خدا عمل کرده براي همين خدا او را مستحق اين مي داند که 40 سال در شکم نهنگ او را زنداني کند. يونس بخاطر اين خلاف دستور خدا عمل کردن به خود مي گويد

لَا إِلَ?هَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

جز تو معبودي نيست! منزّهي تو! من از ستمکاران بودم!»(21:87)

خدا ظالمين را در جهنم قرار مي دهد، يعني کسي مثل امام حسن را، چون به عقيده اشتباه شما، امام حسن امامتي را که خدا به او داده بود، به يک کافر داد! هم به خود ظلم کرده، هم به امت و هم خلاف امر خدا عمل کرده است.

هيچ برگزيده ي خدايي، حق ندارد حکومتي را که براي دفاع از مسلمين به او ميدهد، به يک کافر بسپارد و اگر اين کار را انجام دهد از ظالمين است و خدا هم در مورد ظالمين حکم مشخصي دارد!

همچنين ايشان گفت که امامت در فهم مردم نيست

جواب اين است: طبق اين حرف دين خدا روي هواست! چون ايشان شناخت خدا را منوط به شناخت امام مي دانند و سپس مي افزايند که امامت از بس مقام بالايي دارد که عقل مردم عادي توان فهم آن را ندارد!!!

آقاي رفيعي! پس وقتي من امام را نمي شناسم، قاعدتا خدا را هم نمي توانم بشناسم، پس با وجود اين حرف ناقص، همه غير مسلمانان مي توانند خود را معاف کنند!!!

هر مسيحي و بلکه هر کافري مي تواند بگويد، تو به من عقلي داده اي که توان شناخت نه خودت را داشتم و نه امام ات را پس من شايسته مواخذه و عذاب نيستم! من را حق نداري عذاب بدهي!

اين حرف هاي آقاي رفيعي از کتاب اصول کافي کليني است، همين کتاب به تنهايي براي گمراهي کل بشريت کافي است و لزومي ندارد که شيطان خود را به زحمت بياندازد!

ديگر بحث هاي امامت در پست هاي قبلي جواب داده شد و من نمي خواهم تکرار مکررات بکنم

 

 



.قرآن هدايتگر است

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 17:32 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.